شیطونی........
سلامم عشقم خوبییییییییی
می خواهم از شیطونی هات روز عروسی خاله جون بگم
به شما که بد نگذشت
شما هی بغل من می شدی منم که نقاب زده بودم
هی می خواستی دست بزنی به صورتم
چون نقابم پر دا شت با اکلیل های رنگی رنگی
به همین دلیل شما هم خوشت امده بود
خیلی هم خوشتیپ شده بودی
حتی خوشتیپ تر از داماد خخخخخخ
شما همش توی بغلم بودین من با اون کفش های پاشنه
10سانتی به زور راه میرفتم چه برسه شما که توی بغلم بودین
داشتیم باهم میرفتیم پیش عروس
اونجا چند تا پله می خورد
که بنده تعادلمو از دست دادم و
می خواستم بیفتم
ولی نیفتادم
یه پسر کوچولو هم سن خودت بود که قوم های داماد بود هی بچه ها رو میزد
منم مواظب شما بودم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی