❤یـــزدآنــ عــشــقــ ـدخــمــلــ خــآلــشــ ❤

اینم چند تا عکس از یزدان عروسی خاله جون   اینجا داره سیب زمینی می خوره اینجام وسط میدانه ...

سلام اقا یزدان خوبیییی عیدت مبارک  دیشب خیلی خوش گذشت  شوما هی تو بغل من بودی تا ثنا خانم می اوومد پیشم می گفتی نه  خودت می اومدی تو بغلم  منو خواهرم هم داشتیم میرفتیم   جایی اومدی همراهمون سانروف ماشین رو باز کردم ستاره هارو به من نشون میدادی  و می گفتی شتاله قربونت بشم  موقیعی که ما داشتیم زودتر از شما میرفتیم خونه دنبالم گریه میکردی و میخواستی همراهم بیای خیلی دوست دارم عشقم امید وارم داخل زندگیت  موفق باشییی عید...

سلامم عشقم خوبییییییییی می خواهم از شیطونی هات روز عروسی خاله جون بگم به شما که بد نگذشت شما هی بغل من می شدی منم که نقاب زده بودم هی می خواستی دست بزنی به صورتم چون نقابم پر دا شت با اکلیل های رنگی رنگی به همین دلیل شما هم خوشت امده بود خیلی هم خوشتیپ شده بودی حتی خوشتیپ تر از داماد خخخخخخ شما همش توی  بغلم بودین من با اون کفش های پاشنه 10سانتی به زور راه میرفتم چه برسه شما که توی بغلم بودین داشتیم باهم میرفتیم پیش عروس اونجا چند تا پله می خورد که بنده تعادلمو از دست دادم و   می خواستم بیفتم ولی نی...

سلام عشقم حالت خوبه خوبی عیدت پیش پیش مبارک دلم واست خیلی تنگ شده البته چند روز پیش امدم خونتون   خیلی خوش حال شده بودی هی می گفتی:نرجس منم میگفتم:جونم اون موقع نگاه من میکردی و می خندیدی منم هی ذوق می کردم تبلتو برداشتم تا باهم یه عکس سلفی بگیریم اصلا نمیگذاشتی بهت گفتم یزدان میخوای بازی کنی بعدش گفتی : بازی بازی یعنی بده بازی کنم الانم دارم اینو مینویسم میترسم این وب خودبه خود حذف بشه امید وارم حذف نشه ...